قهوه ای نگاهت

ساخت وبلاگ
عصرهای جمعه یعنی؛

من وتو...
وعطر نفسهایت
که درفضا می پیچد
ومن با شوق ریه هایم را به دست نفس هایت میسپارم

تا پرشود ازعطر بودن تو...

قهوه ای نگاهت...
ما را در سایت قهوه ای نگاهت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taehsas بازدید : 148 تاريخ : شنبه 30 تير 1397 ساعت: 16:35

ودلم خواست سرصبح؛ سلامی بدهم دست نسیمکه رساند به دلت؛من پرازشادی باران زده & قهوه ای نگاهت...ادامه مطلب
ما را در سایت قهوه ای نگاهت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taehsas بازدید : 172 تاريخ : شنبه 30 تير 1397 ساعت: 16:35

باران که میبارد...
دلم فقط چشمهای تورامیخواهد!
تاازدریچه نگاهت...
گم شوم درژرفای وجودت...

قهوه ای نگاهت...
ما را در سایت قهوه ای نگاهت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taehsas بازدید : 127 تاريخ : پنجشنبه 28 دی 1396 ساعت: 1:48

تماس میگیرم،
الو؟

تومیگویی:کاری داشتی؟
من:هیچی همینجوری تماس گرفتم
وسکوت.................
اما دردلم غوغایی برپاست...

کاش دلتنگی پنهانم را ازلابه لای همین
جمله ی کوتاه کلیشه ای حس کرده باشی...

کانال تلگرام ما:Xmiracle @به ماسربزنید

نوشته شده توسط @ayt در 20:24 |  لینک ثابت   • 
قهوه ای نگاهت...
ما را در سایت قهوه ای نگاهت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taehsas بازدید : 105 تاريخ : پنجشنبه 28 دی 1396 ساعت: 1:48

میگویندسن آدمی که بالامیرود پیرمیشود... امادل چه؟دل هم پیرمیشود؟؟ قبول ندارم...این بی انصافیست... چه بسیاردیده ام که زنی به ظاهرسنی ازاوگذشته اما دلش همان دخترک عاشق گذشته است...بالاجبارمیشودهمانکه اطرافیان ازاوانتظاردارند... چقدربی انصافندکه اززن انتظارپیردلی دارند...شکوفه ی دل یک بانو پیروپژمرده نمیشود مگربه دست کسانی که ازاوانتظاردارند که بابالارفتن سنش کمتربخندد کمترهیجان زده شود،کمتر لباس رنگی بپوشد،کمتر ازدیدن شکوفه های بهاری وبارش باران به وجدبیایدوباشوروشوق بدود...زن همیشه طراوت دلش باقیست،فکرش روشن است،پرازشوروشوق هجده سالگیست...زن همیشه دلخوش عشق است...همان موقعی که همسرمیشود،همان لحظه ای که مادرمیشود...دلش همیشه جوان است وعاشق...مراقب دل های عاشق زن های زندگیمان باشیم...فرقی نمیکند مادرمان،همسرمان،خواهرمان،یا... قهوه ای نگاهت...ادامه مطلب
ما را در سایت قهوه ای نگاهت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taehsas بازدید : 103 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 14:14

این روزا خسته ام... حال دلم خوش نیست... دلم برای دلم هی دل دل میکندودل نگران است... این حجم ازغم ودردبرایش ناباورانه وسنگین است دیگرازابری گذشته وبه باران نشسته وهرآن باتلنگری میبارد آرام وبیصدا... بعضی وقتهاباخودم میگویم یعنی همه عشق ها اینگونه اند؟ همه رسیدن ها ووصال ها ازپسش غبارغم وسیاهی است؟ این روزهاحال دلم خوش نیست... به مرثیه خوانی عشق میگذرد... ومن خسته ترازآنم که درسجود پس ازسلام نمازم برایش امن یجیب بخوانم... زبان گله ام بسته است... وبیشترازهمه زبان دعایم... پیشترها دلم رابه ضریح نگاهت گره میزدم وپرازشوق اجابت بودم... این روزها...حال زنی رادارم که درحال غرق شدن است وهی تقلای نجات دارد... این روزها همه اش ذهنم ترافیک افکاراست...زوج وفردهم به کارش نمی آیدازبس که ازدحام افکاربه جانش ریخته... این روزها آذر دوست داشتنی ام بیش ازاندازه زردشده برای من...سرخی گونه هایش پریده ورخساره اش بیمارگونه شده... این روزها دلم برگریزان است... برگ برگ دلم زیرقدم های غم لهیده میشود... شیونش دربادگم شده وبه گوش فلک هم نمیرسد... این روزها برگریزانم...برگریزان... حال دلم خوش نیست... معجزه ای میخواهم ازنوع عشق... دردل آذرهمیشه عاشق... معجزه کن برای دلم معجزه... قهوه ای نگاهت...ادامه مطلب
ما را در سایت قهوه ای نگاهت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taehsas بازدید : 113 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 14:14

روزهای زیادی گذشته است... ازآن ساعت های سردوبارانی مترو... تا جاده های برفی شمال... ازآن نگاه های پرازاشتیاق تو ... تاآن خنده های ریز ریز و خجولانه ی من... لحظه های زیادی به چشم برهم زدنی خاطره شد... اما من هنوزهم هرسال پاییز که میشود میشوم همان دخترک جاده های برفی شمال... درخیال خود میروم کناردریا...باتو..فقط باتو... سردکه میشود،دست دردست تو خود را مهمان مرد لبوفروش میکنم... قدم میزنم کنارتو... وحرف های آنروزهایمان  درذهنم تکرارمیشود... لبخندی کنج لبم می نشیند... دخترکم مراصدامیزند...  پرت میشوم به حال... دخترکم نگاه تورا دارد... ومن باز لبخندمیزنم... قهوه ای نگاهت...ادامه مطلب
ما را در سایت قهوه ای نگاهت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taehsas بازدید : 97 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 14:14

بعضی راست ها رانبایدگفت؟

بعضی دروغ های مصلحتی راباید گفت بی خیال عذاب وجدان...

بعضی عذاب های وجدان به خداحماقت است نه وجدان درد...

هرکسی لایق شنیدن حقیقت وشناخت درونمان نیست...

همین صداقت های احمقانه دیروز میشود دست آویزعذاب کشیدن امروزمان...

وچقدر درددارد دلی که صادقانه گفتی و صداقتت رنگ حماقت گرفت...

بعضی حرفهارابایدچون رازدرسینه نگه داشت باخودو خدای خود...

حتی به نزدیکترین ها هم کاملااعتمادنکن...

 بعضی ها کم که می آورند به آرشیو ذهنشان رجوع میکنندو...

قهوه ای نگاهت...
ما را در سایت قهوه ای نگاهت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taehsas بازدید : 94 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 14:14

سرم دردداردازبیخوابی های شبانه...

من دربیداری کابوس میبینم...

کابوس که فقط گاه گاهی مهمان ناخوانده ی خواب ورویاست چشم بازهم به سراغم آمده...

روزهاپرکابوس...شبهابیدار...

کابوس میبینم که عشقم رابردارآویخته ام...

عشقم درباد بردارمی رقصد...

ومن،حتی شیون هم نمیکنم...

مات وصامت...

دلبریده یادلمرده؟...نمیدانم...

حس هایم هم انگاربه تارج رفته اند دراین تندباد...

ومن خیره به ناکجای روبرویم...

مات وصامت...

بی حرف وبی اشک...

کابوس میبینم...

کابوس...

قهوه ای نگاهت...
ما را در سایت قهوه ای نگاهت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taehsas بازدید : 112 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 14:14

هواسرداست...باران میبارد...یکی کنارشومینه گرم خود چای لب سوزش راسرمیکشد...یکی کنارخیابان سرد میلرزردوباران رابه جان میخرد برای سکه ای که نان شبش شود... دنیای عجیبی است یکی باران رابالبخند مینگردویکی باغم... هنوزهم پس ازسالها دلم شورمیزند برای پسرک فال فروش کنارمترو... هنوزهم وقتی تصویرش باآن پاهای نحیف که فقط دمپایی نیم ساییده ای راباخودمیکشید جلوی چشمانم نقش میبنند قلبم تیرمیکشدوبغض خفه ام میکند... دنیای بی رحمی است...خدایا پس کی تمام میشود اینهمه مظلومیت ودرد... برچسب‌ها: هوا, سرد, باران, پسرک فال فروش قهوه ای نگاهت...ادامه مطلب
ما را در سایت قهوه ای نگاهت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taehsas بازدید : 111 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 12:06